این حقیقت چه بسا غرب را هم به اضطراب می اندازد
نمیدانم چرا من از این تعبیر آنچنان که باید نمی ترسم و حتی چه بسا مثل کسی که صبرش تمام شده از فکر اینکه جهان به سرنوشت مختوم این عصر نزدیکتر میشود خوشحال میشوم.دهکده جهانی واقعیت پیدا کرده است چه بخواهیم چه نخواهیم و ماهواره ها مرزهای جغرافیایی را انکار کرده اند...و این حقیقت تنها مارا که شهروندان مطیعی برای این دهکده جهانی نیستیم مضطرب نمیدارد بلکه غرب را هم چه بسا بیشتر از ما به اضطراب می اندازد.این همان دهکده ای است که زیر آسمانش بسیجیان رهن های فکه زیسته اند.بهتر بگویم همان دهکده جهانی ای که در نیمه شبهایش ماه هم بر کازینه های لاس و گاس تابیده است و هم بر حسینیه دوکوهه و گودهایی که در آن بسیجیان از خوف به خدا و عشق به او میگریستند . دنیای عجیبی است نه!...
و اکنون با وجود ماهواره ها مرزهای جغرافیایی نیز انکار شده اند و آینه جادو در یکایک خانه های این دهکده بهم پیوسته جهانی نفوذ کرده است . عقل سطحی چنین حکم میکند که دیگر هیچ چیز نمیتواند حکومت جهانی را حتی به لرزه بیندازد.اما چنین نیست غرب ذاتی پارادوکسیکال دارد و این پارادوکسهای پایانی سرنوشت مختومی هستند که تمدن امروز به سوی آن ره می سپارد.وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو ریزند مردم جهان خواهند فهمید که این دژ ظاهرا مستحکم بنیان های بسیار پوسیده ای دارند که به تلنگری فرو خواهد ریخت.
قدرت غرب قدرتی بنیان گرفته از جهل است و آگاهی های جمعی که انقلاب زا هستند به یکباره روی می آورند.همچون انفجار نور